وصیت عشاق
تفکر بر وصیت نامه شهدا
تفکر بر وصیت نامه شهدا
شنبه 97/01/18
وصیت میکنم …
وصیت میکنم به کسی که او را بیش از حد دوست میدارم! به معبود من! به معشوق من! به امام موسی صدر! کسی که او را مظهر علی میدانم! او را وارث حسین میخوانم! کسی که رمز طایفه شیعه، و افتخار آن، و نماینده هزار و چهار صد سال درد، غم، حرمان، مبارزه، سرسختی، حق طلبی و بالأخره شهادت است! آری به امام موسی وصیت میکنم …
برای مرگ آماده شدهام و این امری است طبیعی که مدتهاست با آن آشنا شدهام. ولی برای اولین بار وصیت میکنم. خوشحالم که در چنین راهی به شهادت میرسم. خوشحالم که از عالم و ما فیها بریدهام. همه چیز را ترک گفتهام. علایق را زیر پا گذاشتهام. قید و بندها را پاره کردهام. دنیا و ما فیها را سه طلاقه گفتهام و با آغوش باز به استقبال شهادت میروم.
از اینکه به لبنان آمدم و پنج یا شش سال با مشکلاتی سخت دست به گریبان بودهام، متأسف نیستم. از اینکه آمریکا را ترک گفتم، از اینکه دنیای لذات و راحت طلبی را پشت سر گذاشتم، از اینکه دنیای علم را فراموش کردم، از اینکه از همه زیبائیها و خاطره زن عزیز و فرزندان دلبندم گذشتهام، متأسف نیستم … از آن دنیای مادی و راحت طلبی گذشتم و به دنیای درد، محرومیت، رنج، شکست، اتهام، فقر و تنهایی قدم گذاشتم. با محرومیت همنشین شدم. با دردمندان و شکسته دلان هم آواز گشتم. از دنیای سرمایه داران و ستمگران گذشتم و به عالم محرومین و مظلومین وارد شدم. با تمام این احوال متأسف نیستم …
تو ای محبوب من، دنیایی جدید به من گشودی که خدای بزرگ مرا بهتر و بیشتر آزمایش کند. تو به من مجال دادی تا پروانه شوم، تا بسوزم، تا نور برسانم، تا عشق بورزم، تا قدرتهای بینظیر انسانی خود را به ظهور برسانم، از شرق به غرب و از شمال تا جنوب لبنان را زیر پا بگذارم و ارزشهای الهی را به همگان عرضه کنم، تا راهی جدید و قوی و الهی بنمایانم، تا مظهر باشم، تا عشق شوم، تا نور گردم، از وجود خود جدا شوم و در اجتماع حل گردم، تا دیگر خود را نبینم و خود را نخواهم، جز محبوب کسی را نبینم، جز عشق و فداکاری طریقی نگزینم، تا با مرگ آشنا و دوست گردم و از تمام قید و بندهی مادی آزاد شوم…
تو ای محبوب من رمز طایفهای، و درد و رنج هزار و چهار صد ساله را به دوش میکشی، اتهام و تهمت و هجوم و نفرین و ناسزای هزار و چهار صد سال را همچنان تحمل میکنی، کینههای گذشته و دشمنیهای تاریخی و حقد و حسدهای جهانسوز را بر جان میپذیری، تو فداکاری میکنی، تو از همه چیز خود میگذری، تو حیات و هستی خود را فدای هدف و اجتماع انسانها میکنی، و دشمنانت در عوض دشنام میدهند و خیانت میکنند، به تو تهمتهای دروغ میزنند و مردم جاهل را بر تو میشورانند، و توای امام لحظهای از حق منحرف نمیشوی و عمل به مثل انجام نمیدهی و همچون کوه در مقابل طوفان حوادث آرام و مطمئن به سوی حقیقت و کمال و قدم بر میداری، از این نظر تو نماینده علی (ع) و وارث حسینی… و من افتخار میکنم که در رکابت مبارزه میکنم و در راه پر افتخارت شربت شهادت مینوشم…
ای محبوب من، آخر تو مرا نشناختی! زیرا حجب و حیا مانع آن بود که من خود را به تو بنمایانم، یا از عشق سخن برانم یا از سوز درونی خود بازگو کنم… اما من، منی که وصیت میکنم، منی که تو را دوست میدارم… آدم سادهای نیستم! … من خدای عشق و پرستشم، من نماینده حق و مظهر فداکاری و گذشت و تواضع و فعالیت و مبارزهام، آتشفشان درون من کافیست که هر دنیایی را بسوزاند، آتش عشق من به حدی است که قادر است هر دل سنگی را آب کند، فداکاری من به اندازهای است که کمتر کسی در زندگی به آن درجه رسیده است … به سه خصلت ممتاز شدهام:
۱. عشق که از سخنم و نگاهم و دستم و حرکاتم و حیات و مماتم میبارد. در آتش عشق میسوزم و هدف حیات را جز عشق نمیشناسم. در زندگی جز عشق نمیخواهم، و جز به عشق زنده نیستم.
۲. فقر که از قید همه چیز آزاد و بینیازم. و اگر آسمان و زمین را به من ارزانی کنند، تأثیری در من نمیکند.
۳. تنهایی که مرا به عرفان اتصال میدهد. مرا با محرومیت آشنا میکند. کسی که محتاج عشق است، در دنیای تنهایی با محرومیتِ عشق میسوزد. جز خدا کسی نمیتواند انیس شبهای تار او باشد و جز ستارگان اشکهای او را پاک نخواهند کرد. جز کوههای بلند راز و نیازهای او را نخواهند شنید و جز مرغ سحر نالههای صبحگاه او را حس نخواهند کرد. به دنبال انسانی میگردد تا او را بپرستد یا به او عشق بورزد. ولی هر چه بیشتر میگردد، کمتر مییابد …
کسی که وصیت میکند آدم سادهای نیست. بزرگترین مقامات علمی را گذرانده، سردی و گرمی روزگار را چشیده، از زیباترین و شدیدترین عشقها برخوردار شده، از درخت لذات زندگی میوه چیده، از هر چه زیبا و دوست داشتنی است برخوردار شده، و در اوج کمال و دارایی همه چیز خود را رهاکرده
ادامه دارد…..
جمعه 97/01/17
بسم رب الشهدا و الصديقين
اللهم اجعل و فاتى قتل فى سبيلك تحت رايت نبيك و مع …
اكنون كه خداوند منان آن يگانه هستى بخش يارم گرديده و صداى هل من ناصر حسين زمان خمينى عزيز را شنيده ام ديگر روحم در اين كالبد نمى گنجد و عشق به الله است كه همواره بايد به اين آيه قرآنى هاجرو و جاهد و فى سبيل الله جامه عمل بپوشانم و معامله اى را با خداى خود شروع كنم كه سرانجام آن چيزى جز سعادت عقبى و آرمش و اطمينان وجدان دربر ندارد. و مى روم تا از اين درياى بى كران شهادت بهره اى گيرم تا در جهان آخرت با سند ثبت شده اى در پيشگاه حق تعالى ظاهر شوم.
پدر و مادر عزيزم شما هم بايد همچون عمار و ياسر و سميه آماده شهادت در راه خدا باشيد .
كه به گفته امام عزيزمان تا كفر است صلح و سازش معنى ندارد . اگر خدا توفيق حاصل كرد و در راه خدا شهيد شدم هيچ ناراحت نباشيد و حتى خوشحال باشيد كه شما هم مانند ديگر مسلمانان ايرانى فرزندى از فرزندان خود را تقدیم اسلام عزيز كرده ايد.
و اين درخت عزيز تا كنون با خونهاى صديقانى چون مولا على (ع) و امام حسين (ع) و ديگر معصومين و صالحين آبيارى شده و از اين به بعد هم احتياج به خون دارد.
سفارشى هم به معلمان عزيز اين سايه هاى انبياء دارم.
همكاران عزيزم بايد بكوشيد تا چون اختران تابناكى نظير امام امت ، مطهرى ، مفتح ، بهشتى همچون شمع بسوزيد و در سايه روشنائى خود دانش آموزان عزيز را از ظلمت بسوى نور بريد كه واقعا اين معصومان امانتهاى الهى هستند كه بدست شما سپرده شده اند و هميشه همكاران عزيز ، معلمى را نه بعنوان يك وسيله امر معاش بلكه بعنوان بر دوش كشنده يك رسالت الهى انتخاب كنيد.
از تمام برادران دانش آموز اين معصومانى كه امام امت چشم اميدش را به آنها دوخته و رسالت اين انقلاب و مسئوليت پاسدارى از خون شهداء بعهده آنهاست مى خواهم كه در سنگر مدارس از قلم و بيان بعنوان سلاحى آتشين در كمك به اسلام عزيز استفاده كنند.
در پايان از پدر ، مادر ، خواهر و برادران عزيزم مى خواهم همواره پشتيبان ولايت فقيه و روحانيت مبارز باشند.
و اگر خدا توفيق حاصل كرد و شهيد شدم هرگز ناراحت نباشيد و شكر خدا را بجاى آوريد.
در ضمن مادر عزيزم مى دانم كه تو خيلى برايم زحمت كشيده اى و خيلى سختيها را متحمل شده اى از شما مى خواهم اگر بدى از فرزندت ديده اي ببخشيد.
از دوستان و اقوام و خويشان نيز مى خواهم كه اگر بدى از بنده حقير ديده اند بخاطر خدا ببخشند.
والسلام خدايا خدايا تا انقلاب مهدى خمينى را نگه دار
برادر شما احمد كشاورز .
جمعه 97/01/17
بسم الله الرحمن الرحیم
خدایا شیطان را از ما دور کن در مسلخ عشق جز نکو را نکشند روبه صفتان زشت خو را نکشند
پایان زندگی هر کسی به مرگ اوست جز مرد حق که مرگش آغاز دفتر اوست.
هر روز ستاره ای را از این آسمان به پایین می کشند امّا باز این آسمان پر از ستاره است. این بار نیز در پی امر امام، دریایی خروشان از داوطلبین به طرف جبهه های حق علیه باطل روان شد و من قطره ای از این دریایم و نیز می دانید که این اقیانوس بی پایان است و هر بار بر او افزوده می شود. راه شهیدان را ادامه دهید. که آنها نظاره گر شمایند مواظب ستون پنجم باشید که در داخل شما هستند. بی تفاوتی را از خود دور کنید، در مقابل حرف های منحرف بی تفاوت نباشید. مردم کوفه نشوید و امام را تنها نگذارید. در راهپیمایی ها بیشتر از پیش شرکت کنید. در دعاهای کمیل شرکت کنید. فرزندانتان را آگاه کنید. و تشویق به فعالیت در راه الله کنید.
وصیت به پدر و مادرم:
پدر و مادرم! همچنان که تا الآن صبر کرده اید از خدا می خواهم صبر بیشتری به شما عطا کند. فعالیتتان را در راه خدا بیشتر کنید. در عزایم ننشینید، نمی گویم گریه نکنید ولی اگر خواستید گریه کنید به یاد امام حسین ( علیه السّلام) و کربلا و پدر و مادرانی که پنج فرزندشان شهید شده گریه کنید، که اگر گریه های امام حسینی و تاسوعا و عاشورایی نبود، اکنون یادی از اسلام نبود. پشت جبهه را برای منافقین و ضد انقلاب خالی نگذارید، در مراسم عزاداری بیشتر شرکت کنید که این مراسم شما را به یاد شهیدان می اندازد و این یاد شهیدان است که مردم را منقلب می کند. امام را تنها نگذارید. فراموش نکنید که شهیدان نظاره گر کارهای شمایند.ما زنده به آنیم که آرام نگیریم.
موجیم که آسودگی ما عدم ماست
والسلام قطره ای از دریای خروشان حزب الله احمد کشوری
جمعه 97/01/17
بسم رب الشهداء و الصدیقین
دشمن باید بداند و این تجربه را کسب کرده باشد که هر توطئهای را که علیه انقلاب طرحریزی کند، امت بیدار و آگاه با پیروی از رهبر عزیز، آن را خنثی خواهد کرد. آینده جنگ هم کاملاً روشن است که پیروزی نصیب رزمندگان اسلام خواهد شد و هیچگاه ما نخواهیم گذاشت که خون شهیدانمان هدر رود. اگر امروز به انقلاب ما خدشه وارد شود بدانید که به مسلمانهای جهانخدشه وارد شده است و اگر به انقلاب ما رونق داده شود آنها پیروز شدهاند.