وصیت نامه شهید رضااسماعیلی

بسم الله الرحمن الرحيم

درود بى پايان بر تو باد مهدى جان، اى اميد بخش مستضعفين جهان، سلام و درود بر تو اى خمينى بت شكن نائب امام زمان عجل الله تعالى، درود بر شما اى امت حزب الله، درود بر شما اى خانواده هاى داغ دار هميشه خندان، اى امت حزب الله در هم بكوبيد اين منافقين از خدا بى‌خبر را كه پيروزى از آن شماست.

پدر و مادر عزيزم، كه تا آخرين لحظه زندگيم خوبي هاى شما را فراموش نخواهم كرد، اميدوارم كه مرا ببخشيد چون كه فرزند خوبى براى شما نبودم، اميد آن دارم كه سرباز خوبى براى امام زمان عجل الله تعالى باشم و خدمتى به مستضعفين كنم.

حال كه اين وصيت نامه را در سنگر مى نويسم نمى دانم كه به چه نحوى از دنيا مى روم ولى از درگاه ايزد متعال خواستارم كه در جبهه جنگ از دنيا بروم شايد خداوند لطفى و نظرى بر من پر گناه كند و در اين جبهه حق عليه باطل به شهادت رساند رضايم به رضاى الله.

پدر و مادر، من اگر كشته شدم برايم گريه نكنيد، برايم خرج ندهيد، پولى كه مى خواهيد خرج كنيد به حساب جنگ زدگان بريزيد. دوست دارم كه شب هاى جمعه سرى به مزارم بزنيد و از من يادى كنيد. پدر و مادر، من 61 روز روزه بدهكار هستم اگر مى توانيد خريدارى كنيد، از دوستانم بپرسيد از من چه كسى طلبكار است؟ و اگر من از كسى طلبى دارم نگيريد، از اقوام و آشنايان براى من حلاليت بطلبيد.

سفارشى كه مى كنم تا آخرين لحظه پشتيبان ولايت فقيه باشيد تا اين انقلاب به انقلاب حضرت مهدى عجل الله تعالى برسد.

خدايا، خدايا تو را به جان مهدى تا انقلاب مهدى خمينى را نگهدار.

وصيت نامه سرباز امام زمان عجل الله تعالى

يا صاحب الزمان ادركنى

درود بر امام خمينى

رضا اسماعيلى

09/07/1361

وصیت نامه شهید ۱۲ ساله رضا پناهی

مَن طَلَبَنی وَجَدَنی وَ مَن وَجَدَنی عَرَفَنی وَ مَن عَرَفَنی عَشَقَنی وَ مَن عَشَقَنی عَشَقتُهُ وَ مَن عَشَقتُهُ قَتَلتُهُ وَ مَن قَتَلتُهُ فَعَلی دِیتُه وَ مَن عَلی دِیتُه وَ اَنَا دِیتُه؛
هرکس من را طلب می‌کند می‌یابد مرا، و کسی که مرا یافت، می‌شناسد مرا، و کسی که من را دوست داشت، عاشق من می‌شود و کسی که عاشق من می‌شود، من عاشق او می‌شوم و کسی که من عاشق او بشوم، او را می‌کشم و کسی که من او را بکشم، خون‌بهایش بر من واجب است، پس خون‌بهای او من هستم.
هدف من از رفتن به جبهه این است که:
اولاً به ندای «هل من ناصر ینصرنی» لبیک گفته باشم و امام عزیز و اسلام را یاری کنم و آن وظیفه‌ای را که امام عزیزمان بارها در پیام‌ها تکرار کرده، که هرکس که قدرت دارد واجب است که به جبهه برود، و من می‌روم که تا به پیام امام لبیک گفته باشم. آرزوی من پیروزی اسلام و ترویج آن در تمام جهان است و امیدوارم که روزی به یاری رزمندگان، تمام ملت‌های زیر سلطه آزاد شوند و صدام بداند که اگر هزاران هزار کشور به او کمک کنند او نمی‌تواند در مقابل نیروی اسلام مقاومت کند. من به جبهه می‌روم و امید آن دارم که پدر و مادرم ناراحت نباشند، حتی اگر شهید شدم، چون من هدف خود را و راه خود را تعیین کرده‌ام و امیدوارم که پیروز هم بشوم.
پدر و مادر مهربان من! از زحمات چندین ساله شما متشکرم.
من عاشق خدا و امام زمان گشته‌ام و این عشق هرگز با هیچ مانعی از قلب من بیرون نمی‌رود، تا اینکه به معشوق خود یعنی «الله» برسم؛ و به حق که ما می‌رویم که این حسین زمان و خمینی بت‌شکن را یاری کنیم و به حق که خداوند به کسانی که در راه او پیکار می‌کنند، پاداش عظیم می‌بخشد. من برای خدا از مادیات گذشتم و به معنویات فکر کردم، از مال و اموال و پدر و مادر و برادر و خواهر چشم پوشیدم، فقط برای هدفم یعنی الله.

وصیت نامه شهید نادر مهدوی

«بسم الله الرحمن الرحیم

برويد بجنگيد و زمينه را براي آينده‌ فرزندان خود، مساعد نماييد.

سلام بر محمد (ص)؛ كه با خدمات خود، سعادت و شرافت را برای انسانيت تضمين كرد؛ و درود بر حضرت مهدی (عج) و نائب بر حقش امام خمينی و امت حزب‌الله و از خودگذشته. درود و سلام خدا بر شما باد كه با حضور دائم خود در صحنه، اسلام عزيز و امام را ياری كرديد.

برادران عزيز و خواهران محترم امروز اسلام با خون انسان‌های پاكدل و معصوم، همچون حسين‌ بن علی (ع) و قاسم‌ بن الحسن (ع) و با زحمات شبانه‌روزی رسول اكرم (ص) باقيمانده است. بهای اين مكتب، تحمل اسارت موسی ‌بن جعفر (ع) سمبل مقاومت و ايثار، جگر پاشيده ‌شده‌ی امام رضا (ع) و ديگر شهدای اسلام بوده است. گذشتگان، با جان و همه‌ی وجود، از اين مكتب دفاع كردند و به ما سپردند. اما امروز، دشمنان قسم‌خورده‌ی ما، فرزندان معاويه‌ بن ابی‌سفيان و عمروعاص‌ها، به طور مصمم، عزم نابودی قرآن كريم دارند و راه يزيدبن معاويه را دنبال می‌كنند.

امروز دشمن ما صدام نيست؛ امروز دشمن ما حزب بعث نيست؛ اين‌ها عروسک‌های كوكی استكبارند و ما دشمن واقعی خود را استكبار جهانی، به سركردگی آمريكا می‌دانيم. شرق و غرب، گذشته از اختلافات درونی خود، متحدانه موضعی خصمانه در برابر اسلام گرفته‌اند. بدانيد كه امروز، شرافت و عزت، در سايه‌ی جهاد و ايثار و شمشير است. بكشيد دشمنان اسلام و دين خدا را؛ تا فكر تجاوز و غارت را در سر نپرورانند.

خداوند گاهی با غضب و گاهی با رحمت خود، ما را امتحان می‌نمايد. امروز، وسيله‌ی امتحان ما جنگ و بسيج است. بر هر فرد مسلمان كه سحرگاه بر می‌خيزد و ندای «لااله الا الله» را سر می‌دهد و خواب گران را فدای شرافت و انسانيت می‌كند، واجب است كه در اين امتحان، شركت كرده، يا با شهادت و يا با مدفون نمودن دشمن، پیروزمندانه به درآيد.

در دريای مرگ شنا كنيد تا به ساحل پيروزی برسيد. ای به ‌ظاهر زندگان! آگاه باشيد كه قافله‌ی مرگ، همچنان به مقصد نيستی در حركت است؛ شما نيز امور دنيوی را كنار گذاشته و بدان ملحق شويد. سعی كنيد اين مرگ را با چشمان باز و جسورانه انتخاب نماييد. قبل از آنكه در چنگال مخوفش گرفتار شويد، دل از دنيا بركنيد و پا در عرصه‌ی ميدان بگذاريد و بر عليه دشمنان اسلام برزميد كه در اين نبرد، چه كشته شويد و چه بكشيد، پيروزيد.

اكنون، من به پيروی از امام‌حسين (ع) پای در چكمه كرده به جبهه می‌روم. به جبهه رفتن يعنی به معشوق خود پيوستن. اميدوارم چه با قليل‌خدمتی كه بدان قادرم، و چه ان‌شاءالله با شهادتم، به وظيفه‌ی الهی خود كه پروردگار عالم برايم منظور داشته عمل نمايم. عزيزانم! حسين زمان شدن، سخت است. حسين زمان شدن يا يزيديان زمان را نابود كردن، جز با ساييدن تن در زير تانک‌ها و تكه‌تكه ‌شدن در زير خمپاره‌ی دشمن، امكان‌پذير نيست. امت قهرمان! همچون گذشته، جز برای خدا كار نكنيد؛ هدفتان فقط «الله»، كتابتان قرآن و رهبرتان خمینی باشد.

پدر! مادر! برادر! همسر! و خواهرانم! اگر من شهيد شدم، بدانيد كه كمال سعادت را يافته‌ام.

هيچگونه ناراحتی به خود راه ندهيد. بدانيد كه اين مرگ را آگاهانه انتخاب نموده‌ام.

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته

1363/12/20 حسین بسریا معروف به نادر مهدوی»

وصیت نامه شهید جعفر مهدوی

ما از خدا هستيم و بايد به سوي او باز گرديم. راه خدا همانا راه فرزند رسول او، امام خميني است.

… خدايا! تو مي داني كه من چيزي عزيزتر از جانم نداشتم تا فداي تو كنم …

خدايا! تو مي داني كه اين انقلاب بزرگ اسلامي، حاصل زحمت انسان هايي است كه خون هايشان نهال تازه اسلام را زنده كرده است. اين انقلاب براي ما نقطه شروع حركتي است كه ابتدا و انتهايش همان است كه تو در قرآن وعده داده اي…

من اميدوارم كه با نثار خونم اين نهال تازه را جان دهم …

… از تمام اعضاي خانواده ام، به خصوص مادر عزيزم تقاضا دارم اگر مي خواهند روح من در دنياي ابدي شاد باشد، حتي الامكان خودشان را ناراحت نكنند.

وصیت نامه شهید جعفر شیر سوار

 وصیتنامه سردار شهید حاج جعفر شیرسوار

من برای فرزندم حرفی باقی نگذاشته ام و آنچه را که محمدعلی در آينده نياز دارد را با سفارش به مادرش که همسرم می باشد توصيه کرده ام. تنها ارث من برای فرزندم ايجاد خط حزب اللّه سرباز امام زمان (عج) بودن و در خط امام خمينی (ره) بودن است. همسرم ! در اين موقع حساس از جنگ برايت می نويسم چون جنگ در راس امور است . . . مبادا سختيهای شخصی و خانوادگی باعث شود که جنگ را رها کرده و به دنيا بپردازيم. همسرم ! حداقل در زندگی چند ساله خوب مرا شناختی و تنها کسی هستي که با تمام خصوصيات اخلاقی من آشنا هستی. می دانی که من جز پيروزی اسلام به چيز ديگری فکر نمی کنم. تو خوب می دانی که علی رغم تمام مشکلات و فشارهای روحی که از هر طرف برايم وجود داشت و موانعی که برايم ايجاد شد کوچکترين لغزشی در ادامة راه مقدسم پيدا نشده است و عاشقانه تر از هر عاشق به دنبال معشوقم در سخت ترين مشکلات جنگ با دشمن روبرو شدم تا او را بيابم. ای همسر خوبم ! از تو تقاضا دارم مرا حلال کنی و روز قيامت از من شفاعت نمايی چون تو اجر ثواب شهيد را داری و به خاطر اسلام در رنج و زحمت افتاده ای. ای همسرم ! می بخشی اگر شوهر و همسر خوبی برايت نبودم. می دانی که خيلی ناراحت هستی چه کنم که چاره ای جز اين نبود. من از تو راضی هستم و تو را به خداوند متعال و فاطمه زهرا (س) می سپارم. همسرم ! می دانم که شوهر از دست دادن سخت و رنج آور است ولی خدای نکرده اسلام از دست ما برود ننگ است و لعنت خداوند و شهداو ائمه اطهار نصيب ما خواهد شد.
می خواهم آگاهانه راه خود را انتخاب کنيد و اگر دين نداريد لااقل آزاده باشيد و خودتان را آلت دست دشمن قرار ندهيد. فکر کنيد در اين موقعيت حساس اگر به اين دولت انقلابی اعتراض کنيد به نفع چه کسی تمام مي شود به نفع دشمن. خداوندا ! غم و درد من از دشمن نيست که در مقابلم رجز خوانی می کند بلکه از دوستان و خويشاندانم است که هنوز مرا نشناخته اند. در تمام طول انقلاب سعی کردم خودم را به آنها بشناسانم. خيلی از حرفها و مسايل جنگ و انقلاب تاريخ اسلام را حضوراً با همة دوستان و آشنايان در ميان گذاشتم چه شب ها تا صبح صحبت کرديم و آن قدر به هم نزديک شديم که همه حرفها را از نگاه های همديگر فهميديم. خيلی خوشحال شدم که حداقل توانستم خودم را به عنوان فرد ساده انقلابی به آن ها بشناسانم ولی متأسفانه با همة اين نزديکی باز مرا نشناخته اند و مثل عوامل دشمن کج انديشی و شايعه سازی می کردند. وقتی آن ها نزديکترين دوست خود را نشناخته اند، چگونه می خواهند انقلاب اسلامی را درک کنند و بشناسند. خداوندا ! ما خون خود را در بيابانهای غرب و جنوب کشورمان برای پرچم اسلام می ريزيم به آن دسته از مسلمانانی که هنوز نمی خواهند حقيقت جنگ را درک کنند. می فهمانيم که اگر دين حق حسين (ع) خونش را به پای آن ريخت، با صلح تحميلی يا رفاه طلبی و بدون قيام حفظ می ماند. حسين (ع) از شما خيلی عاقل تر بود که خونش را غريبانه در صحرای کربلا ريخت.