وصیت عشاق
تفکر بر وصیت نامه شهدا
تفکر بر وصیت نامه شهدا
سه شنبه 97/01/28
…آیا مردم چنین پنداشته اند که به صرف اینکه گفته اند ایمان آورده ایم رهاشان کنند و بر این دعوی امتحانشان نکنند؟
ای کسانیکه ایمان آورده اید جهت چیست که برای جهاد در راه خدا به خاک زمین دل بسته اید؟آیا راضی به زندگی دنیا عوض حیات آخرت شدید به متاع دنیا در پیش عالم آخرت اندک و ناچیز است.پس ار عرض سلام بر حسب وظیفه ای که می باشد چند سطری به عنوان وصیت می نویسد البته وصیت نامه شهید همه مانند بهترین نوشتجات عرف است و چیز تازه ای برای نوشتن ندارم بنده با عقیده کامل بدین راه قدم گذاشته و به کمال آگاهی آن را دنبال کرده ام.از آنجا که دنیا محل امتحان است و در این چند روز زندگی که به لحظه ای می ماند انسان به بوته آزمایش گذاشته می شود.اگر بخواهیم عاقبتمان سعادتمندانه باشد باید از این آزمایش سرافراز بیرون آئیم با هم موجب سرافرازی خود و هم خداوند باشیم که خداوند به بندگان پاکش مباهات می کند و خوشا به حال شهیدان که می فرمایند بالاتر از هر چیزی، چیزی مگر اینکه کسی به مسلخ عشق رفته و شهید شود که بالاتر از آن چیزی نیست.برادران و خواهران خدا را شکر کنید که در این عمری که خدا گرفته اید شاهد چنین تحویل عظیمی بودید. قدر این انقلاب را بدانید و از آن مراقبت کنید و به متاع قلیل دنیا دل نبندید که شما را منحرف و بر زمین می زند.
قانون اساسی و نظام این جمهوری که گفته و خواسته شهیدان، نگهداری و پاسداری از آن بوده را سبک نشماریم و گرامی بدارید واقعاً شرم دارد که این شهدا را ببنیم و ولی مدافع این انقلاب نباشیم. اگر خود را آماده کرده ایم باید بدانیم که آخرت خود را فروخته ایم واگر در این دنیا قدری پایبند به د?ن خود بودیم، بهره را در آخر خواهیم بود و اگر دین نداریم لااقل باید آزادمرد بود. .. این بنده در طول عمر خود نتوانستم هیچ خدمتی انجام دهم و در اعمال خودم عمل مثبتی ندیدم و فقط کوله باری از گناه بر دوش دارم که می دانم فقط شهادت در راه او اگر مقبول گردد می تواند این گناهان را بشوید و امید داشتم که در طول این زندگی بتوانم هرچقدر کم و کوچک خدمتی کنیم تا لااقل کمی از وظیفه ای که به دوش داریم و وظیفه هر انسانی اگر بخواهد آزاد باشد و سعادتمند یاری دین است انجام داده باشم اما افسوس که خود را خیلی بدهکار می بینم و واقعاً در جا زده ایم و حال که خود در صف مجاهدین فی سبیل الله جا زده ام می خواهم خداوند به آبروی این سلحشوران نظر خودش را از ما راضی گرداند و از او می خواهم مرگم را شهادت راه خودش قرار دهد. .. چند خواسته دارم که می خواهم اگر ممکن بود رعایت شود اگر خداوند ما را قبول کرد و مهر بازگشت نزد هیچ خواسته ای از دولت و مردم نداشته باشند…..دوم صبر پیشه کنند و طریق حضرت زینب (س) را پیشه کنندو سوم اینکه از دوستان به خصوص دوستان نزدیک می خواهم. .. از کسانیکه با آنان رابطه داشته ام حلالیت بطلبند…
سه شنبه 97/01/28
بسم الله الرحمن الرحیم و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتاً بل احیا عند ربهم یرزقون گمان مبرید کسانیکه در راه خدا کشته می شوند، مرده اند بلکه زنده اند و نزد خدا روزی می خورند. من محمود دایه علی وصیت نامه ی خود را به نام خدا و در راه تداوم انقلاب اسلامی به رهبری زعیم عالیقدر امام امت خمینی روح خدا شروع می کنم، ای مردم مسلمان و مستضعف ایران این انقلاب را به رهبری امام امت ادامه دهید ما ملت ایران خیلی خون داده ایم که این انقلاب به پیروزی برسد نکند که از رهنمودهای امام سرپیچی کنید و امام را تنها بگذارید او نایب امام زمان (عج) است. نگذارید خون این شهیدان پایمال شود ما هرچه خون بدهیم انقلابمان پایدارتر می شود، این آمریکائی خائن با کمک منافقین دارند شاخ و برگ این نهال انقلاب را می ریزند ما باید نگذاریم که این ابرقدرتها، واسطه های داخلی آنها به این انقلاب ضرور زیان برسانند. اگرچه همه را بکشند ما باید تا آخرین قطره ی خونمان را به پای این نهال انقلاب بریزیم و آن را آبیاری کرده و رشدش بدهیم. در زمان امام حسین (ع) امام را تنها گذاشتند حالا که امام خمینی راه او را می رود ما نباید اورا تنها بگذاریم. از خانواده ام می خواهم که خط امام را ادامه دهند و از مادرم می خواهم برادرهایم را در بسیج شرکت دهد تا اگر روزی به شهادت رسیدم بتوانند ادامه دهنده ی راه من باشند. از برادرهایم می خواهم که بعد از من اسلحه را به دوش بگیرند و خون خودشان را به پای درخت اسلام بریزند تا درخت اسلام بارورتر گردد. هرکس امام را قبول نداشته باشد و سر قبر من بیاید به خون تمام شهیدان خیانت کرده است. پدر و مادرم! ما امروز در زمان امتحان هستیم چون در جبهه وجود دارد حسینی و یزیدی و من راه حسین را انتخاب کرده ام شما هم از فرصت استفاده کنید و به جبهه حسین بپیوندید. در هر کربلائی امام حسینی وجود دارد و حسین امروز با خمینی است. در وجود امام عزیز دقت کنید و با شناخت کامل راه او را ادامه دهید؛ مادرم می دانم که در انتظار آمدن من هستید و هم اکنون دعا می کنی اما حرف من به برادرانم این است که یکی یکی به جبهه های حق علیه باطل فرستاده شوند؛ من برای آنها طلب پیروزی بعد از شهادت می کنم. دوستانم در پیروزی ما در این جنگ هیچ شکی نداشته باشید این سخنان را به عنوان یک شهید می گویم که اگر وحدت خودمان را از دست بدهیم و امام را تنها بگذاریم به خون تمام شهیدان خیانت کرده ایم و خدا شما را نمی بخشد. فقط در خط امام حرکت کنید و بدانید بهترین تسلیت برای من انتقام گرفتن خون تمام شهیدان است….
سه شنبه 97/01/28
…من خودم را لایق نمیدانم که در جواب ندای هل من ناصر ینصرنی به امام کبیرمان لبیک بگویم… ولی از امام (ره) می خواهم که مرا دعا کند تا بلکه نزد خداوند مورد قبول واقع شوم و به درجه ای که در نهایت شهادت است برسم.
…خدایا شکر می کنم که مرا آزاد آفریدی تا آزاد فکر کنم تا بتوانم بندگیت را به جای آورم.
خدایا! شکر تو را که مرا پاسدار انقلاب خمینی ات قرار دادی تا اینکه بتوانم خونم را فدای حسینت بکنم.
خدایا! شکر تو را که مرا از این نعمت انقلاب سرخ خمینی برخوردار نمودی و به آن درجه ای رساندی که لیاقتش را نداشتم.. ..آگاه باشید که در این برهه از زمان مسئولیت سنگینی بر دوش دارید. شما پاسدار خون های ریخته شده برای اسلام عزیز هستید و باید شما عزیزان پیام خون شهیدان و شعار آنها را با کار و کوشش در راه خدا به جهانیان صادر نمائید، و ثابت کنید که می توانیم در پناه اسلام غیر وابسته به ابرقدرت ها باشیم و به شعار بهشتی مظلوم و دیگر شهدا تحقق بخشیم و ندای مظلومانه امتمان را به گوش تمام مستضعفان جهان برسانیم تا اینکه لرزه بر اندام پوسیده مستکبران داخلی و خارجی بیندازیم…
و مستضعفین خود تصمیم بگیرند و حاکم روی زمین باشند همانطوریکه که خداوند به بندگانش وعده داده است:
“و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین…” تا اینکه مقدمه ای برای ظهور مهدی (عج) و افراشته شدن پرچم لااله الاالله در جهان باشد.
دوشنبه 97/01/27
«بسم الله الرحمن الرحیم
خدمت خانوادهی محترم و عزیزم سلام عرض میکنم و آخرین سلام را از جبهههای حق علیه باطل از نزد مجاهدین و پاکان خدا به شما عرض میکنم، پادگانی که ندای حسین(ع) را لبیک گفتند و در جواب گفتهی حسین(ع) که گفت «ان لم یکن لکم دین فکونوا احرارا» ندای لبیک سر دادند.
خدایا! زبانم از شکرت قاصر است که چگونه تو را شکر کنم که توفیق و سعادتی به من عطا کردی که در راه تو گام برداریم و در راه تو کشته گردیم ای خدا در این آخرین ساعات از تو میخواهم که این بندهی گناهکارت را بپذیری. باشد تا بار سنگین گناهانمان با مرگ در راهت سبک گردد و فقط رو سیاهم و شرمندهام که عمری را به معصیتت گذراندهام این خدای من رحم کن بر این بندهی حقیرت که در هر لحظه چه در راه گناهان عمر و چه در زیر رگبار آتش و چه هنگامی که مرا در خاک میگذارید ندای من لی غیرک از زبانش نمیافتد.
ای خدای من ای معبودا تو را چگونه شکر کنم که آخر عمر ما را در بین یاران حسین زمان قرار دادی یارانی که در این شب آخر، شب آخر اباعبدالله و یارانش را در ذهن تداعی میکنند یارانی که با عطر مناجاتهای عاشقانهشان یاران رسول الله (ص) را به یادمان میآورند.
خدایا! شکرت که عشق حسینت را در دلمان زنده گرداندی تا دگر بار حماسههای عاشورا در ابعادی دیگر از تاریخ زنده گردد ای خدا شکرت که ولایت مولایم علی (ع) را در قلبهایمان جاری نمودی و فرزند پاک و اطهر رسول الله یعنی امام است را بر ما قراردادی تا دگر بار قلبهای خشکیده و منجمدمان را به عشق تو زنده گردانید. خدایا مرگ ما را شهادت در راه خودت قبول کن باشد که با نیل به این سعادت عظما ما را همیشه جاویدگردانی.
این آخرین نامهی این بنده عاصی خداست که به خانوادهی عزیزم مینویسم. خانوادهای که از محبتشان شرمسارم نمیدانم با چه رویی از شما حلالیت بطلبم ولی به عنوان آخرین وصایا خواهشمندم که این عبد عاجز را عفو نمایید که چه اعمالی نسبت به شما کردم که نباید میشد و چه کارهای نیکی که در حق شما میبایستی انجام داد و من نکردم.
در این دم از شما تقاضای عفو و التماس دعا دارم و از تمام فامیل و اقوام و آشنایان تقاضای حلالیت میکنم ان شاءالله ما را عفو مینمایید البته باشد که این مرگ ما درسی باشد برای آنانی که حب دنیا را راس تمام امور زندگانیشان قرار دادهاند و فکر و ذکرشان رسیدن به پول و رفاه بیشتر است و تمام معنویات را به مادیات فروختهاند.
چند توصیه دارم که انشاءالله اجرا شود و آن اینکه در تشیع جنازه این بندهی عاصی به هیچ وجه افراد ضد انقلاب و بدگمان به امام، شرکت نکنند و همچنین در مراسم ختم چون در دوران حیات خیلی سعی بر به راه کشیدن بعضی از این افراد داشتم ولی اکثر این افراد تلاشهای بنده و امثال من در جهت منافع شخصی میدانستند و خدا شاهد است که تمام آن بحثها برای رضای خدا و برای به راه کشیدن آنها بوده و حضور این افراد در ختم بنده باعث آزردگی روح میشود.
اعضای خانوادهام ادامه دهندهی راه قافله سالار شهیدان و در این زمان خمینی بت شکن باشند. خط امام را ادامه دهنده باشند و سنگر انقلاب را ستونی محکم باشند برایش در آخر از پدر عزیزم، مهربانم و فداکارم برای تمام زحماتی که برایم کشیده در مقابلش شرمسارم و باشد که تلافی این همه فداکاری را در پیش خداوند تبارک و تعالی به جا آوریم در روز محشر برادرانم ادامه دهندهی راه شهیدان باشند و سنگر انقلاب را تنها نگذارند. خواهرانم همچون زینب قهرمان پویندهی راه حسینیان زمان باشند.
مادرم با صبر و استقامت در خور مادر شهید مقاوم و استوار باشد و نگذارد روی ضد انقلاب خندان شود. اما عزیزم که بعد از خدا وابستگیم به اوست همچون مادر وهب در کربلا چون شیر در مقابل مسائل ایستادگی کند و از تمام خانواده خواستار نگهداری و مراقبت از او را دارم.
در آخر وکالت ماشین و موتور را به پدرم میدهم و تلویزیون برای عزیزم و کتابها و دیگر چیزها برای مادرم بماند. به پدرم وکالت وانت خودش را به خودش میدهم و متاسفم که نتوانستم به موقع به آنجا بیایم. والسلام
اللهم الرزقنی شفاعه الحسین یوم الورود»
دوشنبه 97/01/27
«طلبة شهید: علی سیفی نسبت» «یا ایها الذین آمنوا ما لكم اذا قیل لكم انفروا فی سبیل الله اثاقلتم الی الارض اَرضیتم بالحیوه الدنیا من الاخره فما متاع الحیوه الدنیا فی الاخره الا قلیل» (توبه/38) الهی ما عرفنا حق معرفتك و ما عبدنا حق عبادتك. بارالها! من از تو معذرت می خواهم كه تو را دیر شناختم و با تو دیر آشتی كردم. بارالها! قسم به عظمت خودت، اگر نبود امیدواریام به رحمتت، هرگز آرزوی شهادت و لقایت را نمی كردم. زیرا از اعمال خود با خبر بودم و می دانستم كه هرگز لایق این نعمت بزرگ نبودم، ولی همین قدر می دانم كه هر چند گناهان من زیاد باشد، ولی عفو و بخشش بیكران تو، از گناهان من بسی عظیم و بزرگتر است. بارالها! عمری را پشت به تو كرده بودم كه در یك لحظه به سویت بر گشتم و آغوش محبتت را به سوی خود، باز دیدم كه تا آن لحظه غافل بودم. بار الها! در طول زندگی به این نتیجه رسیدم كه همیشه تو به دنبال بهانهای بودی كه من را ببخشی؛ همیشه دانه می پاشیدی كه مرا به صید خود اندازی؛ ولی با این همه من بنده شیطان بودم و لذت بندگی درگاهت را نچشیده بودم. ولی حال با چهرهای سیاه و حالی شرمگین به سویت توبه میكنم و تو نیز از روی فضلت توبة من را پذیرا باش و به سویم توجه كن. بارالها! همیشه آرزوی من این بود كه این خون آلوده و بدن ناپاك و تن وابسته و آلت دست شیطان قرار گرفته، آن چنان پاك شود و نظر تو را جلب كند كه من هم مصداق این حدیث قدسیات باشم كه فرمودی: «كن لی اكن لك» الهی! از تو تشكر میكنم كه لذت لقایت را به من چشاندی و از لذت شهادت آگاهم ساختی و توفیقم دادی تا به عشق تو بسوزم، آن چنان كه شعلههایش تنم را كه زندان روحم شده، بسوزاند و به خاكستر تبدیل نماید و روحم به سویت پرواز كند. الهی! از تو تشكر می كنم كه بندگی مرا قبول فرمودی. الهی! از تو سپاسگزارم كه مرا با حسین (علیه السلام) آشنا كردی و عشق او را در قلبم جای دادی و چشمهایم را برایش گریاندی و مدال افتخار سینه زدن برای او را در سینهام قرار دادی. خدایا! ای كاش می توانستم و قدرت آن را داشتم كه شكرانة نعمت بزرگ یعنی وجود امام را به جای آورم. امامی كه وسیله آزادی مستضعفین شد. امامی كه نوید ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) را به امتش داد. امامی كه وسیله معرفت شد تا ما نزدیكترین راه رسیدن به تو یعنی شهادت را… بشناسیم. سخنی چند با مادرم: مادر! اول از شما التماس میكنم كه مرا كه در طول زندگی همیشه باعث دردسر شما بودم و حق فرزندی را نسبت به شما مادر مهربانم ادا نكردم، عفو كنید. مادر، درست است كه فراق و دوری فرزندت برایت خیلی سخت و دشوار خواهد بود و برای هر مادری این یك مصیبت بزرگی است، ولی امیدوارم باور كنید كه فرزندتان به بزرگترین فلاح و رستگاری نایل آمده است. مادر، پدرم كه به رحمت ایزدی پیوسته، مطمئن باشید اگر اجازه داشته باشم تا هر چقدر هم كه طول بكشد، در پشت درهای بهشت منتظرتان خواهم بود. مادر عزیزم! حرارت عواطف و زمزمههای محبتت، هنوز در وجودم طنین انداز است، ولی مهر و محبتهای بی پایان و جاودانه خدا، همه چیز را از یادم برد و هر كس دیگری هم اگر لذت عشق او را بفهمد، از همه چیز می گذرد. مادرم، نهایت زندگی مرگ است و انشاءالله ما به هم ملحق خواهیم شد. برادرم، حسن و جواد. و شما ای برادران و جوانهایی كه افتخار دوستی با شما را داشتم! امیدوارم این عید و جشن عروسی مجلله و دیدار عظیم مرا با یار، به خانوادهام تبریك گو باشید. عزیزان! خدا را،خدا را و باز خدا را به شما توصیه میكنم. تمام تلاشتان فقط برای رضای او باشد. خوشا به سعادتتان اگر خدا را داشتید كه همه چیز خواهید داشت، ولی وا اسفا اگر خدا را فراموش كنید، كه هیچ چیز نخواهید داشت. نه در دنیا و نه در آخرت… برادران! همه شما مرا می شناختید و می دانید كه چقدر آدم كنجكاوی بودم، ولی هرگز از لطف و رحمت خدا غافل نشدم و همیشه این احساس را داشتم كه هر چه می گویم، خداوند می شنود. و شما كه پاكتر از من هستید از خدا غافل نباشید. برادران! رهرو راه شهدا بوده و از خون آنها الهام بگیرید، كه من اگر به این فیض عظیم دست یافتهام، از خون شهدایی چون «سعادتی» الهام گرفتهام. آری، من شیوه گدایی به درگاه خدا را از شهید «سید كاظم طریق نیا» و «شادمند» یاد گرفتهام و شیوه «حسینی» وار مردن را از استادم شهید« ناصر سارمی» آموختهام. برادرانم! حسینی وار بودن، حسینی وار ماندن، حسینی وار زیستن و حسینی وار رفتن را به شما توصیه میكنم. حسین (علیه السلام) كشتی نجات است. برای آن بزرگورا سینه بزنید و بر مصائبش از صمیم قلب گریه كنید كه این گریهها و سینه زنیها، شما را میسازد. پشتیبان ولایت فقیه باشید، كه ضامن انقلاب اسلامی ما ولایت فقیه است. و در مورد مایل سیاسی اجتماع، بی تفاوت نباشید كه ضرر میكنید. اما شما ای خواهران! خوشا به حالتان كه همچون حضرت زهرا و زینب (سلام الله علیهما) معلم دارید… خوشا به حالتان اگر خود را شناختید و فهمیدید كه پیامبر خون شهدایید و درك كردید كه زینبهای زمانید، چقدر لذتبخش است همچون حضرت زهرا (سلام الله علیها) مصائب را تحمل كردن، زهرایی كه در قرآن از او به «كوثر» یاد شده و چشمهای كه حضرت زینب (سلام الله علیها) ، حسن و حسین (علیهم السلام) و ائمه معصومین از آن جوشیدند. چقدر لذتبخش است همچون حسین (علیه السلام) شهید و همچون زینب (سلام الله علیها) وفادار ماندن و اگر چه این وفاداری به قیمت اسیری و دیگر مصائب تمام شود. خواهرم! سعی كنید مسئولیت انسان سازی كه بر دوشتان است، خوب به سرمنزل رسانید و همگام برادران و همسرانتان دین خود را به اسلام و انقلاب الهی ادا كنید. من به شما زینبوار بودن را توصیه میكنم. معلمان عزیز و مسئول! ای كسانی كه شغل مقدس انبیاء (علیهم السلام) را دارید! امروز دیگر مسئولیت شما در جامعه كنونی- كه احتیاج شدید به رشد فرهنگ دارد- حساستر است. بچههای پاك و معصوم، و همانند خمیری زیر دست شما می خواهند شكل بگیرند. در وحلة اول خود را ساخته و بعد به ساختن آنها بپردازید، و تا زمانی كه خود را نساختهاید، نخواهید توانست دیگران را بسازید و تمام زحماتتان بی اثر خواهد بود. فطرت بچهها را بیدار كنید و عشق خدا را در دل آنها شعله ور سازید. درس شهادت، خوب زیستن، و خوب مردن و حسینی وار بودن را به این پاكان و آینده سازان بیاموزید. حركت فرهنگی یك جامعه، منوط بر طرز فكر ملت آن جامعه است، و شما پیشروان فرهنگ جامعه اسلامی ما هستید و بدانید اگر در این مسئولیت قصور كنید، مورد مؤاخذه سخت خداوند قرار خواهید گرفت. در خاتمه از دوستان می خواهم یك شب به یاد شهید شادمند بر مزارم دعای توسل بخوانند. خدایا خدایا، تا انقلاب مهدی، خمینی را نگهدار. آمین یا ربل العالمین» استان: آذربایجان شرقی شهرستان: مراغه شهادت: 25/11/1365- اروند رود