وصیت عشاق
تفکر بر وصیت نامه شهدا
تفکر بر وصیت نامه شهدا
چهارشنبه 97/03/16
وصت نامه شهید نادعلی محسن تبار فیروزچایی :
جبهه رفتن من به خاطر هدف های مادی ، شیطانی نیست به خاطر تحریک افراد هم نیست بلکه به جبهه آمدم که بتوانم کمکی به اسلام و مسلمین کنم سپاس خدا که به ما جان داده تا بتوانیم موجودی باشیم که در راه او گام برداریم پس چه خوب است که جان خود را عاشقانه فدای او کنیم و به خداوند نزدیک شویم و به لقای او بپیوندیم .
حق در هر زمان میزانی دارد و میزان آن در این زمان امر امام زمان(عج) و حضرت آیت الله خمینی می باشد هرچه بیشتر دستورات این پیرمردی که شجاعت و سخاوت و رنج کشیدن در راه اسلام چون علی(ع) و صبر و پایداری چون ایوب است را به جان و دل پذیرفته و عمل نمائید و بر حسب مسئولیتی دینی و خود فی سبیل الله و در این راه قدم برداشته و امیدواریم که بتوانیم از جلوی اسلام خاری را برداریم نه اینکه خاری باشیم در راه او .
آرزو دارم که خدا مرا یاری کند تا آنجا که بتوانم دشمنان را نابود سازم و زمانیکه شهادت در راه حق نصیب بنده شد و این خون ناقابل خود را در راه اسلام و ایران ریخته و این خون ها پیروزی را برای اسلام دنبال داشته باشد و من هیچ آرزوی ندارم و در حال حاضر تنها آرزویم شرکت در جبهه درجه اول کمک به اسلام و پیروزی اسلام بر کفر و درجه دوم شهادت در راه الله است . این وظیفه هر مسلمان است .
مادر عزیزم از شما می خواهم همه کسانی را که می شناسی سفارش کنی که در هر حال به یاد خدا باشند و خواهران و برادران حجاب را بهتر و دقیق تر رعایت کنند و همیشه پشتیبان امام و انقلاب اسلامی باشند و خواسته دیگری از شما دارم که نماز جماعت وگرنه در اول وقت بخوانید . همچنین می خواهم که وقتی که شهید شدم چون شیر در تشییع جنازه ام شرکت کن و هیچگونه گریه و ناراحتی نکن .
از برادران و خواهرانم میخواهم که مرا در درویش کوهپایه سرا بغل شهید معظم محمد داغمه چی دفن کنید. همچنین اشتباهات مرا ببخشید.
65/2/28
چهارشنبه 97/03/16
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
احتراما اینجانب انسانی مشروط از امتحان الهی و بازمانده از کاروان بزرگ عشاق حق و حقیقت، با توجه به پیام محرم که در هر عصر و مکان و زمان حق و باطلی وجود دارد لذا اشرف مخلوقات که انسانها میباشند یا باید جزء دسته حق بوده یا باطل، راه سومی وجود ندارد.
اینجانب با یقین قلبی و معجزات بسیار زیاد، ولایت امام خمینی (ره) و یاران بزرگوارش بخصوص جانشین آنها را برحق میدانم و بر ولایت آنها یقین قلبی دارم که شجره طیبه آنها به خاندان بزرگ پیامبر (ص) و ائمه اطهار(ع) میرسد.
این قدر یقین قلبی و ایمان صد در صد خالص بر ولایت رهبر عزیز دارم که باتوجه به اینکه تا کنون برحسب وظیفه و دستور ولایت 80 درصد از وجود خویش را فدای اسلام نمودهام در حال حاضر،حاضرم آن مقدار باقیمانده ناچیز را هم فدای دستور ولایت نمایم و با دشمنان اسلام ،حق، حقیقت و محرم بستیزم.
آمریکای جنایتکار دشمن اصلی و بزرگ اسلام و مسلمین اگر چنانچه دویست هزار نیرو به خلیج فارس آورده است، اگر چندین برابر هم بیاورد اینجانب حاضرم با عشق و شوق و برحسب وظیفه به دستور ولایت با تمامی نیروهای دشمن یک تنه بجنگم، با امید به اینکه خداوند متعال از بنده حقیر سراپا تقصیر راضی شود و مرا نیز به جمع کاروان بزرگ عشاق محرم برساند.
جانباز شهید وهب اصغری راد در عملیات بیشماری حضور داشت ،از جمله فتح المبین،لیلة القدر ،والفجر9،قادر و بدر و در بسیاری از عملیات مجروح میشد اما پس از بهبودی مختصری دوباره به جبهه برمیگشت.
در تارخ دوم مهر ماه 1362 وهب به همراه دوستانش به سمت کردستان رهسپار شد، در واحد مخابرات فعالیت میکرد، وی در کنار فرمانده محمود کاوه بود و لحظه لحظه اخبار را مخابره میکرد.
او رشادتهای بسیاری از خود نشان داد و وقتی سردار کاوه مسئولیت پذیری وی را دید او را بهعنوان فرمانده گردان بیسیم چیهای لشکر ویژه شهدا برگزید.
در عملیات والفجر 9 بعلت اثابت ترکش خمپاره از ناحیه ی کتف ریه شکم و پای راست و کمر مجروح گردید و در مورخه بیست و نهم بهمن 1364 از ناحیه ی نخاع آسیب دید و در تاریخ دوم آبان 1367در حین انجام ماموریت در بین راه سنندج و کامیاران بر اثر سانحهی تصادف قطع نخاع گردید.
اواسط مهر 1387 با درد شدیدی که در ناحیه شکم احساس میکرد به مشهد بیمارستان امام رضا اعزام شد، از چسبندگی روده رنج میبرد، او را عمل کردند اما کارساز نشد و پس از بیست روز دوباره مورد عمل قرار گرفت و ساعتها در کما بود و با وجود زحمات بیشمار پزشکان و پرستاران ایشان بهبود نیافتند و در تاریخ بیست و یکم آذ 1387 در مشهد بیمارستان امام رضا جان را به جان آفرین تسلیم کردند و به فیض شهادت نائل گردیدند.
برچسب ها: نوید شاهد , خراسان شمالی , وصیت نامه شهید , وهب اصغری راد
چهارشنبه 97/03/16
بسم الله الرحمن الرحيم
« و لا تحسبن الذين قتلوا فى سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون »« گمان مبريد كسانى كه در راه خدا كشته شدند مرده اند ، بلكه زنده اند و نزد پروردگارشان روزى مى خورند ».
به نام ا… پاسدار حرمت خون شهيدان و با سلام بريگانه منجى عالم بشريت ، حضرت بقيه ا… الاعظم (عج) و با سلام و درود بر روان پاك سالار شهيدان حضرت حسين بن على (ع) و با توكل به خداى قادر متعال .
هم اكنون كه آماده نبرد عليه دشمنان اسلام و قرآن شده ام ، بر آن شده ام كه وصيتنامه ام را بنويسم و چه خوب است كه امت حزبا… بدانند كه هم اكنون كه مهياى نبرد عليه دشمنان اسلام شده ام فقط به خاطر رضاى خداى يكتا است و هدفى جز آن ندارم و نيز گواهى مىدهم كه رهبرم خمينى روح ا… است و اميد آن دارم كه اگر جسم من در دنيا نتوانست خدمتى براى اسلام و مسلمين و نيز قدمى را براى رضاى خدا بردارد ، شايد خون من بتواند تاثيرى در جامعه اسلامى داشته باشد و با نثار جان خودم بتوانم دين خودم را به اسلام ادا كنم .
و اى كاش صد ها جان مى داشتم و صد ها بار تكه تكه مى شدم تا دشمنان اسلام بدانند كه ما از كشته شدن در راه حق ، هراسى نداريم و اميدوارم كه مورد لطف خداوند قرار بگيرم .
و اما پدر و مادر مهربانم قبل از هر چيز ، از زحمات بى شائبه شما كه از بدو تولد برايم كشيده ايد و به اميدى مرا بزرگ كرده ايد ، صميمانه تشكر و قدردانى مى كنم و از اينكه در زندگيم باعث ناراحتى شما بوده ام و نتوانستم وظيفه فرزند نسبت به والدين را ادا نمايم ، معذرت مى خواهم و اميدوارم كه مرا ببخشيد .
مادرم ، من هرگز نخواهم توانست جبران زحمات بى دريغ شما را ادا كنم ، زيرا مقام شما آنقدر والا است كه خداوند بهشت را زير پاى مادران قرار داده است .
و اى پدر و مادر محترمم ، از اينكه شهيد شدم ناراحت نباشيد ، زيرا من امانتى بودم در دست شما و شما آن را به صاحب اصلى آن ، خدا ، تحويل داديد و افتخار بكنيد كه جوان شما در راه خدا شهيد شده است و انسان هر كجا باشد مرگ به سراغش مى آيد پس چه بهتر كه انسان در حال ستيز با دشمنان اسلام بميرد .
و رسول خدا (ص) مى فرمايد: «دنيا زندان مومن و بهشت كافر است و مرگ پلى است براى مومنان به سوى بهشت و پلى است براى گنهكاران و كافران به سوى جهنم».
و ما براى آخرت آفريده شده ايم ، نه براى دنيا . براى نيستى نه براى هستى . براى مردن نه براى زندگانى و ناچار مرگ ، انسان را درمى يابد ، پس بترسيم از اينكه مرگ ما در حالى باشد كه گناهكار باشيم .
پدر و مادرم نمى گويم كه گريه نكنيد ، چطور گريه نكند مادرى كه جوانش را با خون دل و به اميدى بزرگ كرده و اگر مى خواهيد گريه بكنيد، بر مظلوميت اباعبدالله الحسين (ع) كنيد و گريه بكنيد كه خداوند شهيد شما را قبول كندو شهيد شما را با شهداى كربلا محشور كند .
اين مصيبت ها و سختى ها زودگذر و تمام شدنى است ، ولى به پاداش اين جانفشانى ها و فداكاريها ، به نعمت هاى ابدى و بى پايان خداوندى خواهيد رسيد و بر سرير كرامت تكيه خواهيد زد .
اگر مى خواهيد در مقام و عظمت شما خللى وارد نشود ، هيچگاه زبان به شكايت نگشاييد و آنچه را از قدر و منزلت الهى شما مى كاهد ، بر زبان نياوريد .
از برادرانم ( محمد ، مهدى ، حسن ، حسين ، عباس ) مى خواهم كه اگر نتوانستم حق برادرى را ادا كنم ، اين حقير را خواهند بخشيد و اميدوارم كه فرداى قيامت در پيشگاه خداوند روسفيد باشم .
و اما سخنى كوتاه با امت حزب الله :
اى جــــــوانان نكند در رختخواب ذلت بميريد كــــه حسين (ع) در ميدان نبرد شهيد شد . مبادا در غفلت بميريد كه على (ع) در محراب عبادت شهيد شـــد و مبادا در حـــال بى تفاوتى بميريد كــــه فــــردا در محضر خـــــداوند نمى توانيد جــــواب زينبى را كه تحمل 72 شهيد را نمود بدهيد .
و از خواهران دينى مى خواهم كه با حفظ حجاب خودشان كه كوبنده تر و موثر تر از خون شهيدان است ، دين خودشان را به اسلام و به قهرمان زنان تاريخ ، حضرت فاطمه ادا نمايند .
و استغفار و دعا را از ياد نبريد كه بهترين درمانها براى تسكين دردها است و هميشه به ياد خدا باشيد و در راه او قدم برداريد و هرگز دشمنان بين شما تفرقه نياندازند و شما رااز روحانيت اصيل و متعهد جدا نكنند كه اگر اينچنين بكنند ، روز بدبختى مسلمانها و روز جشن ابرقدرتها و كافرين است و حضورتان را در جبهه هاى نبرد حق عليه باطل ثابت نگه داريد و اگر فيض شهادت نصيبم گشت ، آنانكه پيرو خط سرخ امام نيستند و به ولايت او اعتقاد ندارند ، بر من نگريند و بر جنازه من حاضر نشوند ، اما باشد كه دماء شهداء آنان را نيز متحول سازد و به رحمت الهى نزديكشان كند .
از همكاران خودم مى خواهم كه امانتى را كه جامعه در اختيار آنها قرار مى دهد ، به خوبى نگهدارى و پرورش دهند و آنها را در جهت فراگيرى علوم اسلامى هدايت و راهنمايى كنند .
خدايا ، معبودا ، اگر چه قلبم آماج رگبار دشمن شده و دست ها ، پاها و سينه و سرم را از من گرفته اند ، اما يك چيز را نتوانسته اند بگيرند و آن ، ايمان و هدفم كه عشق به ا… و معشوقم و عشق به شهادت و عشق به اسلام و امام است .
خدايا ، جند ا… را كه با سوگند به ثار ا… در لشكر روح الله براى شكست عدو ا… و استقرار حزب ا… ، زمينه ساز حكومت جهانى بقيه ا… است، حمايت كن .
خدايا ، خدايا ، تا انقلاب مهدى ، حتى كنار مهدى ، خمينى را نگهدار
والسلام عليكم و رحمه ا… و بركاته
على انصارى – امضاء
09/11/64
چهارشنبه 97/03/16
وصيت نامه شهيد محمد طاهر لطفي
…خوشحال و مسرورم از راهي كه انتخاب نمودم، صراطم، صراط الله، حزبم، حزب الله و رهبر و مرجعم روح الله است، خوشحال و خوشبخت از آن هستم كه براي چندمين بار به جبهه مي آيم. مفتخرم كه براي حفظ و حراست از خونهاي شهيدان و اسلام و مرز و بوم اسلامي گام برمي دارم. انشا الله تعالي كه زيستنم و مرگم هم براي خدا باشد. همانا كه آغازم و عبادتم و سير و سلوكم و زيستنم و مردنم براي خداوند جهانيان است، سعادت داشتيم كه در اين زمان و در اين جنگ باشيم كه خود آزمايش بس بزرگ و خطيري براي امت مسلمان و شهيد پرور ما از طرف خداست. لذا جان ناقابل ما قطره اي كوچك در برابر اقيانوس بزرگ رحمت پروردگار است، نه جان ما از جان حضرت اباعبدالله الحسين (ع) و اصحاب بزرگوارش شيرين تر و نه خون ما از خون آنها رنگين تر مي باشد. پروردگارا! ما با تمام وجود به تو ايمان داريم، پس ما را از هر لغزش مصون و محفوظ بدار، پروردگارا يا توفيق شهادت در راهت را نصيب ما گردان يا شفاعت شهيدان.. برادران و دوستان مي دانيد كه در اين جنگ، مهم پيروزي نظامي و تاكتيكي نيست، بلكه مهم جاافتادن خط الهي است، پس براي اسلام تلاش كنيد تا دينمان را به اسلام ادا كنيم، و سعي در صدور انقلاب و فرهنگ اسلامي به خارج داشته باشيم، ما بايستي متعادل باشيم و به قول شهيد دكتر بهشتي كه دربارة امام فرمود:"جاذبه امام در حد نهايت و دافعة او در حد ضرورت است” بياييم حب نفس ها و خودمحوري ها و عجب و كبر و فخر و غرور را كنار بگذاريم، و خالص تر باشيم، كاري كنيم كه رضاي خدا باشد نه رضاي خودمان…..
سه شنبه 22/4/1361 مصادف با 21 رمضان 1402
جبهه جنوب، منطقه ايستگاه حسينيه قرارگاه 18 قم
جمعه 97/03/04
دلنوشته شهیدحسین_معزغلامـی در فراغ دوستان شهیدش
بِسمِ رَبِ الشُهَدا وَ قُلوبِ الصابِـریـن?
او_ڪجا_و_من_ڪجا؟!
دهه هفتادی ها ڪمی دور و بَرمان را ڪه بهتر نگاه ڪنیم هم سن و سال های ما با دو یا سه سال ڪم و زیاد خوب بر آیه شریفه
“السابِقونَ السابِقون” تحقق بخشیدند و با سرعت زیادی از جوار ما عبور ڪردند.
و اما من و شما شدید قافیه را باختـیـم .
قافیه باختن هم دارد وقتـی ڪه با پدر و مادر تندی می ڪنیم ?
قافیه باختن هم دارد وقتـی ڪه نمازهایمان می ماند دَم قضا شدن ?
قافیه باختن هم دارد وقتـی ڪه نگاه هایمان تحت ڪنترل ما نیست ?
قافیه باختن هم دارد وقتـی ڪه از ترس،ڪسـی حق نزدیڪ شدن به گوشی موبایلمان را ندارد ?
قافیه باختن هم دارد وقتـی که در دانشگـاه بگو بخند با نامحـرم را راحت مـی دانیـم ?
“قافیه باختن هم دارد وقتـی ڪه حرف زدن از اعتقاداتمان ( از جمله رهبر ،حضرت اباعبدالله و امیرالمومنین) برایمان ڪاری مسخره و خجالت آور است.?
قافیه باختن هم دارد وقتـی ڪه عڪس نامحـرم را با هزار رنگـــ و لعاب بی اِبا لایڪ می ڪنیم و با ڪامنت قلب گذاشتن ازخجالتش در می آییم?
آری من و شما قطعا قافیه را می بازیم چون فرقمان با شهدا از زمین است تا آسمان .
آنها از تمام حلال های خود گذشتند اما ما از حرام خود نمی گذریم ?
وقتی چهره شهدای هم دهه ای خودم را میبینم خیلـی متأثر می شوم
اینڪه هم سن و سال های من میتوانند به خدا برسند ولی من اَندر خم یڪ ڪوچه ام ?
ڪمـی با خودمان خلوت ڪنیم آیا این دنیای فانی ارزش این همه اشتباه را دارد؟؟؟؟؟؟
بدانیم نگاه همین شهدای هم سن و سال ما عجیب به ما است.
التماس_دعا
التماس تفکر